در یکی از شناسایی ها با مشکل مواجه شده بودیم
در یکی از شناسایی ها با مشکل مواجه شده بودیم.
اما شهید هاشمی اصرار داشت قبل از عملیات، با دقت #شناسایی صورت بگیرد...
-گفتم بچه ها می گویند راه نیست. چندین گروه شناسایی فرستاده ام. اما نتوانستن راهی برای عبور پیدا کنند...
قبل از رفتن علی هاشمی گفت:
خیال نکن طرح نوشتن و گفتن #رمز عملیات کار آسانی است. من وقتی زیر طرحی را #امضا میکنم بدنم میلرزد. #جان بچه های مردم دست ماست.
پدر، فرزند و برادرهای مردم دست ماهستند. آن بچه ای که #مادرش شانزده هفده سال او را بازجر و بدبختی بزرگ کرده و اکنون تحویل ما داده نباید بیخود به خطر بیفتد.
درس بزرگی برایم بود...
به روایت علی ناصری (همرزم شهید)
#شهید_علی_هاشمی
اما شهید هاشمی اصرار داشت قبل از عملیات، با دقت #شناسایی صورت بگیرد...
-گفتم بچه ها می گویند راه نیست. چندین گروه شناسایی فرستاده ام. اما نتوانستن راهی برای عبور پیدا کنند...
قبل از رفتن علی هاشمی گفت:
خیال نکن طرح نوشتن و گفتن #رمز عملیات کار آسانی است. من وقتی زیر طرحی را #امضا میکنم بدنم میلرزد. #جان بچه های مردم دست ماست.
پدر، فرزند و برادرهای مردم دست ماهستند. آن بچه ای که #مادرش شانزده هفده سال او را بازجر و بدبختی بزرگ کرده و اکنون تحویل ما داده نباید بیخود به خطر بیفتد.
درس بزرگی برایم بود...
به روایت علی ناصری (همرزم شهید)
#شهید_علی_هاشمی
- ۱.۷k
- ۰۴ آذر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط