واسه داداشم خواستگاری رفتیم که....
رفته بودیم واسه داداشم خواستگاری
دیدیم عروس نشسته خیلی ریلکس با شلوار لی و تیشرت!
مامانم تو گوشم گفت: خوبه والله نه شرمی، نه حیایی، نه …
همینجوری داشت میگفت که عروس با چادر از آشپزخونه چایی به دست اومد سلام کرد!
هیچی دیگه فهمیدیم اون داداش عروس بود!
دیدیم عروس نشسته خیلی ریلکس با شلوار لی و تیشرت!
مامانم تو گوشم گفت: خوبه والله نه شرمی، نه حیایی، نه …
همینجوری داشت میگفت که عروس با چادر از آشپزخونه چایی به دست اومد سلام کرد!
هیچی دیگه فهمیدیم اون داداش عروس بود!
۹.۶k
۲۵ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.