کاش چون پاییز بودم

کاش چون #پاییز بودم
کاش چون پاییز خاموش وملال انگیز بودم.
برگهای آرزوهایم , یکایک زرد می شد,
آفتاب دیدگانم سرد می شد,
آسمان سینه ام پر درد می شد
ناگهان توفان اندوهی به جانم چنگ می زد
اشک هایم همچو باران دامنم را رنگ می زد.
وه … چه زیبا بود, اگر پاییز بودم,
وحشی و پر شور ورنگ آمیز بودم,
شاعری در چشم من میخواند …شعری آسمانی
در کنارم قلب عاشق شعله می زد,
در شرار آتش دردی نهانی.
نغمه ی من …
همچو آواری نسیم پر شکسته
عطر غم می ریخت بر دلهای خسته.
پیش رویم :
چهره تلخ زمستان جوانی
پشت سر :
آشوب تابستان عشقی ناگهانی
سینه ام :
منزلگه اندوه و درد وبد گمانی.
کاش چون پاییز بودم

#فروغ_فرخزاد
دیدگاه ها (۶)

#پاییز همچون خانه ی پدری می ماند، آدم را به گذشته های دور می...

میراث #زنانگیم روزهای ست که #عاشقی کرده امآیا می شود بدون می...

حالا که فصل میوه های رنگی تمام شد فصل دو نفره ها آمد و شما ی...

روزتون شیرین ❤

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط