کتاب بخون
#کتاب #بخون
پیپ هفت ساله، زندگی محقر و را در کلبهای روستایی، با خواهری بدخلق و سختگیر و شوهر خواهرش «جو گارگِری» آهنگری پرتوانمهربان میگذراند. او که روزی برای سر زدن به قبر مادر و پدرش به گورستان میرود، بهطور اتفاقی با یک زندانی فراری محکوم به اعمال شاقه به نام «آبل مگویچ»روبرو میشود از دلرحمی او را یاری میکند
سپس توسط زنی میانسال و ثروتمند موسوم به «میس هاویشاماجیر میشود تا گهگاه برای همنشینی پیش او بیاید. هاویشام که در گذشتهای دور و ، معشوقش او راترک گفته، از آن زمان، به زنی دلسرد و انتقامجو بدل گشتهاست. او «اِستِلا»، زیبا، اما گستاخ و مغرور را به فرزندی پذیرفته است تا به او بیاموزد پیپ کوچک در آن خانه به استلا دل میبندد و تحت تأثیر توهینها استلا، نخستین آرزوهایش مبنی بر ترک زندگی محقر و زیستن چون نجیبزادگان، در او نقش میبندد.
پیپ، سالها نزد جو گارگِری شاگردی میکندامااطلاع میدهن که یک ولینعمت ناشناس، هزینه تعلیم و تربیت او را ، متقبل شدوپیپ تمامتلاش خود را میکند با. پیپ اینبار به استلا اظهار عشق میکند ولی استلا به او میگوید که لیاقت عشق پیپ را ندارد و به «بنتلی درامل»،مردی پستفطرت، دلبستهاست.
در پایان به این موضوع پی میبرد که ولینعمتش «مگویچ» است توسط دولت ضبط شدهاست. از طرفی استلا نیز با درامل ازدواج کرده و بدرفتاریهای بسیاری از او دیدهاست. پیپ که به هیچیک از آرزوهای خود نائل نمیآید، به کلبه محقر روستایی خود پیش جو بازمیگردد. هرچند دیکنز تصمیم داشت تا پیپ را در رسیدن به استلا عاقبت ناکام گذارد ولی به توصیه دیگرانپایان آن را با درس گرفتن استلا از شکستهای زندگی و بازگشتش به نزد پیپ، تغییر میدهد
پیپ هفت ساله، زندگی محقر و را در کلبهای روستایی، با خواهری بدخلق و سختگیر و شوهر خواهرش «جو گارگِری» آهنگری پرتوانمهربان میگذراند. او که روزی برای سر زدن به قبر مادر و پدرش به گورستان میرود، بهطور اتفاقی با یک زندانی فراری محکوم به اعمال شاقه به نام «آبل مگویچ»روبرو میشود از دلرحمی او را یاری میکند
سپس توسط زنی میانسال و ثروتمند موسوم به «میس هاویشاماجیر میشود تا گهگاه برای همنشینی پیش او بیاید. هاویشام که در گذشتهای دور و ، معشوقش او راترک گفته، از آن زمان، به زنی دلسرد و انتقامجو بدل گشتهاست. او «اِستِلا»، زیبا، اما گستاخ و مغرور را به فرزندی پذیرفته است تا به او بیاموزد پیپ کوچک در آن خانه به استلا دل میبندد و تحت تأثیر توهینها استلا، نخستین آرزوهایش مبنی بر ترک زندگی محقر و زیستن چون نجیبزادگان، در او نقش میبندد.
پیپ، سالها نزد جو گارگِری شاگردی میکندامااطلاع میدهن که یک ولینعمت ناشناس، هزینه تعلیم و تربیت او را ، متقبل شدوپیپ تمامتلاش خود را میکند با. پیپ اینبار به استلا اظهار عشق میکند ولی استلا به او میگوید که لیاقت عشق پیپ را ندارد و به «بنتلی درامل»،مردی پستفطرت، دلبستهاست.
در پایان به این موضوع پی میبرد که ولینعمتش «مگویچ» است توسط دولت ضبط شدهاست. از طرفی استلا نیز با درامل ازدواج کرده و بدرفتاریهای بسیاری از او دیدهاست. پیپ که به هیچیک از آرزوهای خود نائل نمیآید، به کلبه محقر روستایی خود پیش جو بازمیگردد. هرچند دیکنز تصمیم داشت تا پیپ را در رسیدن به استلا عاقبت ناکام گذارد ولی به توصیه دیگرانپایان آن را با درس گرفتن استلا از شکستهای زندگی و بازگشتش به نزد پیپ، تغییر میدهد
- ۶.۸k
- ۲۹ فروردین ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط