او می زند بر ساز و من، مستِ تماشا می شوم!
او می زند بر ساز و من، مستِ تماشا می شوم!
با هر"سکوتش"بی امان،غرقِ تمنا می شوم!
سوزِ مرکب گردی اش، آتش به جانم می کِشد
هر گوشه می گردد دلم، در"شور"پیدا می شوم!
افسوس...می ماند به جان،ای کاش.. میخشکد به لب
شعر ازدلم سَر می رود، در سینه غوغا می شوم!
برطبلِ جانم ای تپش، کمتر بکوب از هر طرف!
آهسته تر! آهسته تر! اینگونه رسوا می شوم!!
ای داد کاین آهنگِ خوش، پایانِ خوش میخواهد و
پایانِ این آهنگِ خوش، من باز تنها می شوم...
#عاشقانه
با هر"سکوتش"بی امان،غرقِ تمنا می شوم!
سوزِ مرکب گردی اش، آتش به جانم می کِشد
هر گوشه می گردد دلم، در"شور"پیدا می شوم!
افسوس...می ماند به جان،ای کاش.. میخشکد به لب
شعر ازدلم سَر می رود، در سینه غوغا می شوم!
برطبلِ جانم ای تپش، کمتر بکوب از هر طرف!
آهسته تر! آهسته تر! اینگونه رسوا می شوم!!
ای داد کاین آهنگِ خوش، پایانِ خوش میخواهد و
پایانِ این آهنگِ خوش، من باز تنها می شوم...
#عاشقانه
۴۳۰
۲۹ شهریور ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.