عشق پنهان
♨مهم♨
دوستان من کلا این پارت رو مث قبل اسمات نمینویسم.....
#کوک
لیسا:ها کوک چی میخوای ازم چرا تا الان دنبالم اومدی؟
من:میخوام چنتا چیز بت بگم
لیسا:و اون چیه؟
من:خب ما بعد از این که ازدواج کردیم باید نیاز هام رو برطرف کنی و
رفتم زیر گوشش طوری که میدونستم قلقلکش میاد گفتم
من:و دوستم داشته باشی...اوکی؟؟
لیسا:ولم کن..
من:نه
لیسا:میگم ولم کن وگرنه بد میبینی
من:مهم نی میارزه
داشتم لیسا رو اذیت میکردم که یهو گوشیم زنگ خورد زود از لیسا جدا شدم و گوشی رو برداشتم
من:بله چیکار کردی
جیمین:.......
من:اوکی پس که این طور اونم یکی رو فرستاده اونجا پس الان مساوی هستیم
جیمین:.....
من:باشه بای.
#لیسا
واقعا این بشر چقدر میتونه پست و گستاخ باشه عمرا اگه باهاش بخوابم این یه ازدواج سوری هست پس من نمیتونم ایششش بدجنس چون قدرتم داشت فوران میکرد زود از در رفتم بیرون که بش صدمه نزنم رفتم اتاق فلزی که تا وقتی اونجا بودم میرفتم.....
دستام رو گرفتم و به سمت بالا چرخوندم میتونستم به خوبی باد رو احساس کنم اب و اتش و خاک و باد من هر چهار عنصر رو داشتم هر چهار تاشون و باهم اب اتش رو خنثا میکنه خاک باد رو میبلعه من میتونم با توجه به شرایط گی چه سول عوضی رو نابود کنم و فق باید من الان روی تمرین هام دقت کنم
تقریبا دو ساعت گذشته بود و داشتم از خسته گی میمردم نای حرف زدم نداشتم چرا من انقد زود خسته شدم نشستم روی یکی از صندلی های فلزی و چشمام رو بستم.......
#رزی
خب رز وقتشه کارت رو شروع کنی و اون جیمین فاکی رو ببینی چقد اسمش اشنا بود احساس میکردی یه جا اسمش رو شنیدی ولی بگذرد...
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #پست_جدید
دوستان من کلا این پارت رو مث قبل اسمات نمینویسم.....
#کوک
لیسا:ها کوک چی میخوای ازم چرا تا الان دنبالم اومدی؟
من:میخوام چنتا چیز بت بگم
لیسا:و اون چیه؟
من:خب ما بعد از این که ازدواج کردیم باید نیاز هام رو برطرف کنی و
رفتم زیر گوشش طوری که میدونستم قلقلکش میاد گفتم
من:و دوستم داشته باشی...اوکی؟؟
لیسا:ولم کن..
من:نه
لیسا:میگم ولم کن وگرنه بد میبینی
من:مهم نی میارزه
داشتم لیسا رو اذیت میکردم که یهو گوشیم زنگ خورد زود از لیسا جدا شدم و گوشی رو برداشتم
من:بله چیکار کردی
جیمین:.......
من:اوکی پس که این طور اونم یکی رو فرستاده اونجا پس الان مساوی هستیم
جیمین:.....
من:باشه بای.
#لیسا
واقعا این بشر چقدر میتونه پست و گستاخ باشه عمرا اگه باهاش بخوابم این یه ازدواج سوری هست پس من نمیتونم ایششش بدجنس چون قدرتم داشت فوران میکرد زود از در رفتم بیرون که بش صدمه نزنم رفتم اتاق فلزی که تا وقتی اونجا بودم میرفتم.....
دستام رو گرفتم و به سمت بالا چرخوندم میتونستم به خوبی باد رو احساس کنم اب و اتش و خاک و باد من هر چهار عنصر رو داشتم هر چهار تاشون و باهم اب اتش رو خنثا میکنه خاک باد رو میبلعه من میتونم با توجه به شرایط گی چه سول عوضی رو نابود کنم و فق باید من الان روی تمرین هام دقت کنم
تقریبا دو ساعت گذشته بود و داشتم از خسته گی میمردم نای حرف زدم نداشتم چرا من انقد زود خسته شدم نشستم روی یکی از صندلی های فلزی و چشمام رو بستم.......
#رزی
خب رز وقتشه کارت رو شروع کنی و اون جیمین فاکی رو ببینی چقد اسمش اشنا بود احساس میکردی یه جا اسمش رو شنیدی ولی بگذرد...
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #پست_جدید
۷.۷k
۱۱ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.