بیدار نشستم

بیدار نشستم

که غمت را چو چراغی

از شب بستانم

به سحر بسپرم امشب ..

#حسین_منزوی
دیدگاه ها (۲)

دلمز هرچهبه غیر از تو بود خالی مانددر اینسرا تو بمان ای که م...

زلف را حلقه مکن تا نکنی در بندمطره را تاب مده تا ندهی بر باد...

دل راسر شوقیاگرم هستتو آنی ..#حمید_رها

چون ز شب نیمی بشدمستان همه بیخود شدندما بماندیم و شب وشمع و ...

نخفته ایمکه شب بگذرد سحر بزند !که آفتاب چو ققنوس ، بال و پر ...

🏪 #وقت_سلامای عرشیان به شهر خراسان سفر کنید شب را در این بهش...

شب بخیر مهربونا 🌙🤍الهی آرامش از همین امشب بیاد بشینه کنار دل...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط