منعروسک خیمه شب بازی خیابان های پاییز زده ای هستمکه پاهایمبه اختیار نخ خاطرات تومدام این سو و ان سو میرودبه نگاه خیره این شهر بگوهر رهگذر سیگار به دستی را هرزه خطاب نکندشاید یکی دارد حسابش را با خاطراتش تسویه میکند