تڪ تیرانداز را صدا زدم،گفتم:اوناهاش، اونجاست، بزنش!اسلحه اش رابرداشت،نشانه گرفت،نفسش را حبس کرد،ولی ناگهان اسلحه اش را پایین آورد!گفتم: چرا نزدی؟گفت: داشت آب می خورد...