تڪ تیرانداز را صدا زدم،گفتم: اوناهاش، اونجاست، بزنش! اسلحه اش رابرداشت،نشانه گرفت، نفسش را حبس کرد، ولی ناگهان اسلحه اش را پایین آورد! گفتم: چرا نزدی؟ گفت: داشت آب می خورد...
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.