در واژگان شعر من طفلی بخواب است

در واژگان شعر من طفلی بخواب است

گویی که او دردانه ی ناز رباب است

 

لالا بخواب آرام ای زیبای بابا

حالا که بابایت به لبخندی مجاب است

 

شاعر به لبخندش  شدم وقتی که خوابید

شاعر نه ؛ بیتابی که خود در پیچ وتاب است

 

اشکی میان واژه های شعر خندید

یعنی که خون او به فردایی حساب است

 

لبخند تو ؛ آری تمام جرمت این بود

تیری به لبخندت ببین حالا جواب است

 

گل غنچه ؛ای غلتان خون در اوج معنی

یعنی که اینجا نقطه اوج کتاب است
دیدگاه ها (۲)

تو را من می‏شناسم بی قرینیسوار کوچک نیزه نشینی میان آیه‏های ...

دعا موجب نزدیکی به خدا امام صادق علیه السلام : عَلَیکُم بِال...

شبی دیدم جهان دست علی بودزمین و هم زمان دست علی بودبه خاک آن...

کی شبیه کوثره                   یکی شبیه حیدرهعزیز رباب و ام...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط