من نصفِ حرفایی که میخواستم بهش بگم رو یادم می رفت...آخه صداش میکردم با لحن خاصی که فقط مخصوصِ من بود میگفت :" جون دلم؟"منم محوِ صداش میشدم دلم و دین و حرفم به باد میرفتن...