حکایت رفاقت من با تو حکایت قهوه ایست که امروز به یاد

‎حکایت رفاقت من با تو ‎حکایت "قهوه" ایست که امروز به یاد تو تلخ تلخ نوشیدم!!! که با هرجرعه اش بسیار اندیشیدم این طعم رو دوست دارم یا نه؟؟؟ آنقدر گیر کردم بین دوست داشتن و نداشتن ‎که انتظار تموم شدنش را نداشتم!!! تمام که شد فهمیدم باز هم قهوه میخواهم حتی تلخ تلخ
دیدگاه ها (۱)

بوزید ای باد‌های سهمگین؛ و ای تندر‌های خشمگین بغرید و بشکافی...

Brad Pittبنابر گزارش رسانه ها برد پیت هنرپیشه سرشناس که ۲ رو...

با شکستن دیگران #توانمند نمیشیم.😉

.سرکارخانم نرگس آبیارکارگردان خوب سینمای ایرانوالناز شاکردوس...

ParT_10

(زخم‌های ناگشوده) حالا که مرا نداری، چه کسی پرده‌های غبارگرف...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط