مهربان نیستم

مهربان نیستم ،
نه گلی برایت آورده ام، نه آغوش گرمی..
تنها دوستت داشته ام، پریشان و آشفته!
با ضربه های مضطربِ قلبم ،
که آرامشِ آهنگینت را به هم می ریزد!
با انگشت های کوچکی که جای رویا
مدام برایت کلمه به هم می بافند..
کنارت نبوده ام ،
هرگز شبی
با زمزمه های من به خواب نرفته ای اما ،
این شعر برای نوازشِ توست..
چند خط برای بوسه ،
چند خط برای شب خوش.
مهربان نیستم
اما به من بگو:
دستی که می نویسد
از دستی که لمس می کند ، سخاوتمندتر نیست؟!
دیدگاه ها (۲)

گیرم اصلا همه ی دار و ندارم برودبعد پاییز بیاید که بهارم برو...

سوگند به نامت که تو آرام منیدر نهانخانه جانم گل بی خار منیسو...

ای یار کجایی که در آغوش نِه‌ایامشب بَرِ ما نشسته چون دوش، نِ...

عاشقانه های عشقم برای من :دستانم را بگیر در این تابستان گرم ...

رمان j_k

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط