: دست خالی آمدم دستم به دامانت رضا
: دست خالی آمدم دستم به دامانت رضا
کن کرم بر سائلت جانم به قربانت رضا
تا رسیدم بر در باب الجواد مشهدت
من شدم مبهوت این سیل گدایانت رضا
پنجره فولاد تو کرب و بلای دیگر است
جان به قربان حریم و صحن و ایوانت رضا
آمدم تا دست من را از کرامت پر کنی
چشم من خیره شده بر لطف و احسانت رضا
کن کرم بر سائلت جانم به قربانت رضا
تا رسیدم بر در باب الجواد مشهدت
من شدم مبهوت این سیل گدایانت رضا
پنجره فولاد تو کرب و بلای دیگر است
جان به قربان حریم و صحن و ایوانت رضا
آمدم تا دست من را از کرامت پر کنی
چشم من خیره شده بر لطف و احسانت رضا
۲.۳k
۰۳ شهریور ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.