عاشقنامدارخسروشیرین پایان
#عاشق_نامدار_خسرو_شیرین_ ۵ پایان
خسرو پس از مدتی دوباره در اندیشه ی شیرین، دست به نوشتن نامه هایی برای او می زند . شیرین پس از مدتی به دعوت خسرو راهی تیسفون می شود و به سرودهای مشهور باربد که در ستایش این دو عاشق سروده بود گوش فرا می دهد . همین امر باعث میگردد تا آنها کدورتهای گذشته را کنار بگذارند و با اجرای مراسمی با شکوه به عنوان ملکه برگزیده شود و همسری خسرو را با جان و دل بپذیرد . روزگار این دو عاشق قدیمی پس از بدنیا آمدن چند فرزند به نقطه های پایانی رسید و شیرویه پسر خسرو، از مریم برای کسب تاج و تخت پدر شبی به کنار وی رفت و پدر را برای رسیدن به مقام پادشاهی با ضرب چاقویی می کشد.
صبح آن روز خبر کشته شدن خسرو تمام شهر را پر کرد و او را با مراسمی رسمی به خاک سپاردند و آرامگاهی برایش بنا کردند . پس از این ماجرا شیرویه درخواست ازدواج با شیرین را می دهد ولی شیرین که دیگر همسرش را از دست داده بود به پاسخ نامه شیرویه چنین گفت : من زنی آبرومند هستم و عاشق همسرم بودم و اینک تنها یک خواهش از جانشین خسرو پرویز دارم و آن این است که درب آرامگاه همسرم را یک بار دیگر باز کنید.
شیرویه که در اندیشه رسیدن به شیرین بود موافقت کرد. شیرین به کنار کالبد بیجان خسرو رفت که با پارچه ای پوشیده شده بود. سپس خود را به روی بدن همسرش انداخت و ساعتها گریه کرد و در نهایت برای اثبات پایداری در عشق اش و گریز از زندگی جدید زهری را که با خود آورده بود را نوش کرد و آرام با زندگی بدرود گفت.
خسرو پس از مدتی دوباره در اندیشه ی شیرین، دست به نوشتن نامه هایی برای او می زند . شیرین پس از مدتی به دعوت خسرو راهی تیسفون می شود و به سرودهای مشهور باربد که در ستایش این دو عاشق سروده بود گوش فرا می دهد . همین امر باعث میگردد تا آنها کدورتهای گذشته را کنار بگذارند و با اجرای مراسمی با شکوه به عنوان ملکه برگزیده شود و همسری خسرو را با جان و دل بپذیرد . روزگار این دو عاشق قدیمی پس از بدنیا آمدن چند فرزند به نقطه های پایانی رسید و شیرویه پسر خسرو، از مریم برای کسب تاج و تخت پدر شبی به کنار وی رفت و پدر را برای رسیدن به مقام پادشاهی با ضرب چاقویی می کشد.
صبح آن روز خبر کشته شدن خسرو تمام شهر را پر کرد و او را با مراسمی رسمی به خاک سپاردند و آرامگاهی برایش بنا کردند . پس از این ماجرا شیرویه درخواست ازدواج با شیرین را می دهد ولی شیرین که دیگر همسرش را از دست داده بود به پاسخ نامه شیرویه چنین گفت : من زنی آبرومند هستم و عاشق همسرم بودم و اینک تنها یک خواهش از جانشین خسرو پرویز دارم و آن این است که درب آرامگاه همسرم را یک بار دیگر باز کنید.
شیرویه که در اندیشه رسیدن به شیرین بود موافقت کرد. شیرین به کنار کالبد بیجان خسرو رفت که با پارچه ای پوشیده شده بود. سپس خود را به روی بدن همسرش انداخت و ساعتها گریه کرد و در نهایت برای اثبات پایداری در عشق اش و گریز از زندگی جدید زهری را که با خود آورده بود را نوش کرد و آرام با زندگی بدرود گفت.
- ۳.۲k
- ۱۹ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط