part:3
part:3
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
تو این جمع نورمال ترین فرد تاکعومی بود که یهو از سرو صدای بچه ها صداش در میاد و میگه: ای بابااا بسه دیگهههه!رانبرو بچتو از مایکی بگیر کم مونده بچه رو به کشتن بدههه!ریندو تو هم برو بچه رو ببر پرورشگاه(با دادی تا ناموص)
رینی:برو باو به من چههه
تاکه:بچه داداش توعه به تو چهه؟
ران:اوی اوی تمه این بچه منه مال منه همش مال خودمه!
تاکه:خو مگه من چی گفت...
سانزو:ران بچت بو گو*ه میدهه!
ران:حرف دهنتو بفهم کصک*ش بو گلاب میده دخترم{°~°}
سانزو:پس بیا این بو گلاب دخترتو جمع کن!
ران:من بلد نیستمـ...، آها آها آها به سنجو بگو بیاد😃اون دختره و میتونه پوشک عوض کنه!
تاکه: برو باوو مگه ما نوکرتونیـ...
مایکی:تاکه....بهت دستور میدم به سنجو زنگ بزنیـ...(با نگاه عمیقا ترسناک)
تاکه:ب...با..شه چ...چشم...سانزو برو به...به سنجو زنگ بزن
سانزو:باوش...
در حال زنگ زدن به سنجو*
شروع مکالمه:
بوق بوق بو
سنجو: الو سلام چت؟
سانزو:اولن سلام دومن سریع بیا عمارت
سنجو:واسه چی چیشده؟
سانزو:هیچ تو بیا....
سنجو:ن خو بگو چی شده
سانزو:هوفف باو بچه را
سنجو:بچه؟بچه؟ببچچهههه؟کو کوجااااا؟
سانزو:خوب....
سنجو:الان میامممم خدافظ
سانزو:ب..باش خداف...
پایان مکالمه*
ها؟رو من قعط میکنی؟ دختره ی....
هوی مایکییییی به سنجو گفتم الان میا....
تق تق تق تق
سانزو:سرعت عمل برمممممم
از زبان نویسنده:
سانزو میره تا درو باز کنه که یهو سنجو با لگد میاد تو شکم سانزو و میگه:گمشو بینمممم تو مالی نیستییی من بچه رو میخواممم بچه کوووو؟😃
ریندو:میگم....سنجو جون..خاعرم....نمیخوای یکم آروم باشی؟بچه شوک کرد..خوب..سانزو بدبختو چیکار کردی...نگا...
سنجو:اون مهم نییییی
بچه کوووو؟
مایکی:اینه...
اشاره به ات*
سنجو بال درمیاره:واییییییییییی چقد کیوتهههههه چه خوشگلهههه عرررررررر
سنجو غش کرد*
<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<
خوب.....این یکی خیلی کوتاه بود...
شرمنده باید برم مدرسه ساعت هفتو ده دقیقس😅😭😂
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
تو این جمع نورمال ترین فرد تاکعومی بود که یهو از سرو صدای بچه ها صداش در میاد و میگه: ای بابااا بسه دیگهههه!رانبرو بچتو از مایکی بگیر کم مونده بچه رو به کشتن بدههه!ریندو تو هم برو بچه رو ببر پرورشگاه(با دادی تا ناموص)
رینی:برو باو به من چههه
تاکه:بچه داداش توعه به تو چهه؟
ران:اوی اوی تمه این بچه منه مال منه همش مال خودمه!
تاکه:خو مگه من چی گفت...
سانزو:ران بچت بو گو*ه میدهه!
ران:حرف دهنتو بفهم کصک*ش بو گلاب میده دخترم{°~°}
سانزو:پس بیا این بو گلاب دخترتو جمع کن!
ران:من بلد نیستمـ...، آها آها آها به سنجو بگو بیاد😃اون دختره و میتونه پوشک عوض کنه!
تاکه: برو باوو مگه ما نوکرتونیـ...
مایکی:تاکه....بهت دستور میدم به سنجو زنگ بزنیـ...(با نگاه عمیقا ترسناک)
تاکه:ب...با..شه چ...چشم...سانزو برو به...به سنجو زنگ بزن
سانزو:باوش...
در حال زنگ زدن به سنجو*
شروع مکالمه:
بوق بوق بو
سنجو: الو سلام چت؟
سانزو:اولن سلام دومن سریع بیا عمارت
سنجو:واسه چی چیشده؟
سانزو:هیچ تو بیا....
سنجو:ن خو بگو چی شده
سانزو:هوفف باو بچه را
سنجو:بچه؟بچه؟ببچچهههه؟کو کوجااااا؟
سانزو:خوب....
سنجو:الان میامممم خدافظ
سانزو:ب..باش خداف...
پایان مکالمه*
ها؟رو من قعط میکنی؟ دختره ی....
هوی مایکییییی به سنجو گفتم الان میا....
تق تق تق تق
سانزو:سرعت عمل برمممممم
از زبان نویسنده:
سانزو میره تا درو باز کنه که یهو سنجو با لگد میاد تو شکم سانزو و میگه:گمشو بینمممم تو مالی نیستییی من بچه رو میخواممم بچه کوووو؟😃
ریندو:میگم....سنجو جون..خاعرم....نمیخوای یکم آروم باشی؟بچه شوک کرد..خوب..سانزو بدبختو چیکار کردی...نگا...
سنجو:اون مهم نییییی
بچه کوووو؟
مایکی:اینه...
اشاره به ات*
سنجو بال درمیاره:واییییییییییی چقد کیوتهههههه چه خوشگلهههه عرررررررر
سنجو غش کرد*
<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<
خوب.....این یکی خیلی کوتاه بود...
شرمنده باید برم مدرسه ساعت هفتو ده دقیقس😅😭😂
۱۵۹
۲۶ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.