چشمات پدر منو در آورده نفسی

چشمات پدر منو در آورده نفسی...
همین الان یهویی

آخ که تو چشمات نگاه میکنم روانی میشم...
دیدگاه ها (۱)

دنیایم...ذره ذره وجودم به او بند است...همیشه در کنار تو میما...

تمام خودم را مدیون تو هستم...تو همانی هستی,که روحت را دمیدی ...

آرام جانم...قرارم را برده ای تو..

و من این لبخند تو را که گرانبها ترین جواهر من است دوست دارم....

بلند میشم تو چشمات نگاه میکنم اگه هیتر باشی پاره ات میکنم😌

اره تو میتونی منو روانی خطاب کنی:)

ماجرای منو درسام که یهویی تو صورتم میپرن

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط