بسم رب الشهدا و الصدیقین

بسم رب الشهدا و الصدیقین

رعد و برق

یک شب که تو منطقه عملیاتی سمت کردستان بودیم دشمن شروع کرد و با گلوله توپ سمت ما رو می زد که یک گلوله هم خورد پشت سنگر ما.تو این مواقع دیوارها و سقف سنگر می لرزید و گرد و خاک سنگر همه جا را فرا گرفت.بچه ها هر کدوم به یک طرف فرار می کردند که پناه بگیرند.
یکی از بچه ها که اسمش اکبر بود خوابیده بودهیجان زده بلند شد و گفت:صدای چی بود؟
گفتم: بلند شو توپ بود،توپ می زنند،توقع داشتی چی باشه؟
راحت سر جایش خوابید و گفت: ای بابا فکر کردم رعد و برق بود.چون من از رعد و برق می ترسم

شادی روح شهدا امام شهدا صلوات


پیج لاین
http://line.me/ti/p/%40yck0500m
لینک کانال مون در تلگرام
https://telegram.me/shahid313gomnam
#شهدا
دیدگاه ها (۳)

هوَ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَی...

#فتنه

ببخشید خانوم! کفشتون خونی شده!زن متعجب و سریع نگاهی به کفشش ...

موضوع:از بعثت محمد (ص) تا نهضت خمینی تمام پیامبران الهی وعده...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط