پارت ۱
(مرور شخصیت ها و علامت ها)
=جیا
+ا/ت
-نامجون
~جین
(شخصیت های دیگری هم هست)
شروع
پارت ۱
جیا ویو
امروز قرار بود جین بیاد دنبالم بریم سینما اما براش کار پیش اومد و معذرت خواهی کرد و گفت یک روز دیگه. هووفففف باشه پس منم میرم کافه time freeze پیش ا/ت. رفتم دیدم داره با یه دختره حرف میزنه مثل اینکه دختره هم مستخدم بود. اونجوری که از/ت داشت باهاش حرف میزد به نظر آدم خوش ذاتی میومد. رفتم پیششون
=سلام ا/ت خوبی
+سلام جیا ممنون تو خوبی؟
=مرسی...
رو به دختره
=سلام...خوبید؟من جیا هستم!شما تازه استخدام شدید؟
×امم..سلام مرسی...من اممم...یئون هستم...بله
+چرا انقد خجالت میکشی؟🤣😂
=ا/ت اذیتش نکن...(رو به دختره)اگه مشکلی سوالی داشتی بهمون بگو تا کمکت کنیم
×مم مرسی
=سعی کن انقد خجالتی نباشی...باشه؟
×باشه...
=آفرین
(تایم استراحت)
+واااااییییی چقدر خسته شدم
=آره کوه کندی
+هومممم
×هوففف
=بگو ببینم...اولین روز کاریت چطور بود؟
×یکم خسته شدم
=آره ولی بعداً عادت میکنی
گوشیمو روشن کردم که ۱۲ تا پیام تماس بی پاسخ دیدم. وایییییی جین ۱۲ بار بهم زنگ زده بهش زنگ زدم
=الو جین
~سلام...کجایی؟
=کافه
~زود برگرد خونه
(خونه جین و جیا مشترک نیست)
=اتفاقی افتاده؟
~آره سه ساعته پشت دارم
=نگفته بودی میخوای بیای
~اگه تماسمو جواب میدادی بهت میگفتم خانوم خانوما
=باشه دارم میام
با ا/ت و یئون خدافظی کردم سوار دوچرخم شدم و فقط رکاب میزدم. انقد سرعتم زیاد بود نزدیک بود چندباری تصادف کنم....بعد از ده دقیقه بلاخره رسیدم و جین دم در وایساده بود داشتم با سرعت زیاد به سمتش میرفتم...انقد سرعتم زیاد بود که ترسید و پرید عقب نزدیک بود با درخت کنار خونه برخورد کنم که جین از پشت بغلم کرد و گفت
~حالا نمیخواد به خاطر اینکه منو معطل کردی خودکشی کنی
=سلام...من شما رو جایی ندیدم آقا؟
~چرا تو رویاهات تو خواب و خیالات
=آهان اونوقت شما منو کجا دیدی؟
~تو کافه...یاع..یاع..یاع😂
داشت میخندید که یه لحظه بیش از حد زیبا خندید..گونشو بوسیدم...خندش متوقف شد و بهم زل زد...
=چته؟..
~تو بوسم کردی؟
=آره...مگه چشه؟.ها؟...اصلا عشقم کشید بوست کنم
~باشه بابا باهات شوخی کردم..اصلا گونه هام واسه تو... (لبخند)
کلید انداختم و رفتیم تو خونه...جین رفت تو اتاقم.. منم رفتم
~تختتو عوض کردی؟
=آره..تختم شکست یکی دیگه خریدم
~حالا چرا دو نفره؟...نکنه فکر و خیالایی تو سرته
=آر...چی...نخیرم..منحرف
~سوتی دادی..گفتی آره..
=نخیر نگفتم
~من به گوشام بیشتر از هرچیزی اعتماد دارم
=حالا برو بیرون تا گوشاتو کر نکردم..برو میخوام لباس عوض کنم
~باشه بابا..
پشتمو کردم بهش که صدای بسته شدن در اومد شروع به عوض کردن لباسام کردم که یهو صدایی شنیدم ولی احتمالا از بیرون بود لباسمو در آوردم ..تیشرتمو برداشتم...سرمو بردم تو لباس که لباسم از تنم بیرون اومد برگشتم و با دیدن جین ترسیدم و سعی کردم خودمو با تیشرت توی دستم بپوشونم...جین اومد تیشرتو از دستم گرفت و پرت کرد اونور و منو به خودش چسبوند و خمار نگاهم کرد....ناله ای از دهنش سر داد
~عاااااااحح...چاگیا...معذرت میخوام به خاطر بحثمون سر تخت...
که چرخوندم و همزمان که انداختم رو تخت روم خیمه زد و دم گوشم زمزمه کرد
~بدجور...تحریک شدم
با اینکه شرطا نرسیده بود گذاشتم براتون 🫂🥲🫠
=جیا
+ا/ت
-نامجون
~جین
(شخصیت های دیگری هم هست)
شروع
پارت ۱
جیا ویو
امروز قرار بود جین بیاد دنبالم بریم سینما اما براش کار پیش اومد و معذرت خواهی کرد و گفت یک روز دیگه. هووفففف باشه پس منم میرم کافه time freeze پیش ا/ت. رفتم دیدم داره با یه دختره حرف میزنه مثل اینکه دختره هم مستخدم بود. اونجوری که از/ت داشت باهاش حرف میزد به نظر آدم خوش ذاتی میومد. رفتم پیششون
=سلام ا/ت خوبی
+سلام جیا ممنون تو خوبی؟
=مرسی...
رو به دختره
=سلام...خوبید؟من جیا هستم!شما تازه استخدام شدید؟
×امم..سلام مرسی...من اممم...یئون هستم...بله
+چرا انقد خجالت میکشی؟🤣😂
=ا/ت اذیتش نکن...(رو به دختره)اگه مشکلی سوالی داشتی بهمون بگو تا کمکت کنیم
×مم مرسی
=سعی کن انقد خجالتی نباشی...باشه؟
×باشه...
=آفرین
(تایم استراحت)
+واااااییییی چقدر خسته شدم
=آره کوه کندی
+هومممم
×هوففف
=بگو ببینم...اولین روز کاریت چطور بود؟
×یکم خسته شدم
=آره ولی بعداً عادت میکنی
گوشیمو روشن کردم که ۱۲ تا پیام تماس بی پاسخ دیدم. وایییییی جین ۱۲ بار بهم زنگ زده بهش زنگ زدم
=الو جین
~سلام...کجایی؟
=کافه
~زود برگرد خونه
(خونه جین و جیا مشترک نیست)
=اتفاقی افتاده؟
~آره سه ساعته پشت دارم
=نگفته بودی میخوای بیای
~اگه تماسمو جواب میدادی بهت میگفتم خانوم خانوما
=باشه دارم میام
با ا/ت و یئون خدافظی کردم سوار دوچرخم شدم و فقط رکاب میزدم. انقد سرعتم زیاد بود نزدیک بود چندباری تصادف کنم....بعد از ده دقیقه بلاخره رسیدم و جین دم در وایساده بود داشتم با سرعت زیاد به سمتش میرفتم...انقد سرعتم زیاد بود که ترسید و پرید عقب نزدیک بود با درخت کنار خونه برخورد کنم که جین از پشت بغلم کرد و گفت
~حالا نمیخواد به خاطر اینکه منو معطل کردی خودکشی کنی
=سلام...من شما رو جایی ندیدم آقا؟
~چرا تو رویاهات تو خواب و خیالات
=آهان اونوقت شما منو کجا دیدی؟
~تو کافه...یاع..یاع..یاع😂
داشت میخندید که یه لحظه بیش از حد زیبا خندید..گونشو بوسیدم...خندش متوقف شد و بهم زل زد...
=چته؟..
~تو بوسم کردی؟
=آره...مگه چشه؟.ها؟...اصلا عشقم کشید بوست کنم
~باشه بابا باهات شوخی کردم..اصلا گونه هام واسه تو... (لبخند)
کلید انداختم و رفتیم تو خونه...جین رفت تو اتاقم.. منم رفتم
~تختتو عوض کردی؟
=آره..تختم شکست یکی دیگه خریدم
~حالا چرا دو نفره؟...نکنه فکر و خیالایی تو سرته
=آر...چی...نخیرم..منحرف
~سوتی دادی..گفتی آره..
=نخیر نگفتم
~من به گوشام بیشتر از هرچیزی اعتماد دارم
=حالا برو بیرون تا گوشاتو کر نکردم..برو میخوام لباس عوض کنم
~باشه بابا..
پشتمو کردم بهش که صدای بسته شدن در اومد شروع به عوض کردن لباسام کردم که یهو صدایی شنیدم ولی احتمالا از بیرون بود لباسمو در آوردم ..تیشرتمو برداشتم...سرمو بردم تو لباس که لباسم از تنم بیرون اومد برگشتم و با دیدن جین ترسیدم و سعی کردم خودمو با تیشرت توی دستم بپوشونم...جین اومد تیشرتو از دستم گرفت و پرت کرد اونور و منو به خودش چسبوند و خمار نگاهم کرد....ناله ای از دهنش سر داد
~عاااااااحح...چاگیا...معذرت میخوام به خاطر بحثمون سر تخت...
که چرخوندم و همزمان که انداختم رو تخت روم خیمه زد و دم گوشم زمزمه کرد
~بدجور...تحریک شدم
با اینکه شرطا نرسیده بود گذاشتم براتون 🫂🥲🫠
- ۶.۱k
- ۲۵ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط