تو آمده ای کسی خانه نیست باز می گردی

تو آمده ای .کسی خانه نیست . باز می گردی .
و من هم چنان ، خوابِ آمدنَ ت را
با طرحِ لب خندی بر لب هام ، می بینم !
دیدگاه ها (۱)

او هیچوقت نرفت ! فقط پایش لغزید !سرش به اتفاق تازه ای خورد !...

موهایت را روی صورتت که میریزینیمی را به شرق نیمی را به غربدن...

دلم ...یک عشق می خواهدو یک نفر که بشود دوستش داشت همین!

دودل نباش !یا بمان یا برو ..اما ! بدان با ماندن ات جان میگیر...

در خیالات خودم در زیر بارانی که نیستمی رسم با تو به خانه،از ...

در پس پرده بسی راز نهان می بینمیک جهان عشق در این کنج جهان م...

کاش آدم ها می دانستند که در هر دیداریک تکه از یکدیگر را با خ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط