بیا تا برج جانم را به قربانت فرو ریزم

بیا تا برج جانم را ،،، به قربانت فرو ریزم
ازاین بیشم اگرخواهی،جهانی زیررو ریزم

مرا هیچ آرزوئی نیست،که دریابی مراجانا
به جانت گوهر جان را،سر این آرزو ریزم

مترسانم زرسوایی،مگوبامن زچوب وسنگ
که پای چون تو رعنائی، هزاربارآبروریزم

شدی چون میوه ی ممنوع،برای جان بیمارم
به کام خود نمیدانم،چه سان باید از او ریزم

بیا تاسرو جانت را،بی آرایم به برگ عشق
به پایت گوهرو یاقوت،به زیرت پرقوریزم

من آن شهبازچالا کم،که عشق تو اسیرم کرد
بگوازمن چ میخواهی؟که آنرا مو به مو ریزم 💋 💋 💋
دیدگاه ها (۳۰)

سرخطِ خبرهای جهان خط لبانتدنیا شده مبهوتِ دو ابروی کمانتآنقد...

شعر من وقتی که با تو عشق بازی می کنددر تنور داغ آغوشت ، چه ن...

امشب دلم می خواهد کنارت باشم امشب دلم می خواهد در کنارت بیار...

چال گونه،روی سبزه، گیسوان لخت وخرماهرسه راهم رانبینم چشم هاع...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط