داستان درمورد دختریه خوانوادش و وقتی تازه به دنیا اومده بود از دست میده و یکی از اهالی جایی که پدر مادرش تصادف میکنن اونو میبینه و چند نفر و میاره تا اونارو نجات بدن اما فقط دختر قصه ما زنده می مونه پدر مادرش میمیرن و يکي از اهالی که اونو دیده بود میره سرپرستی دختر قصه مارو میگیره بعد چند روز عمو دختر قصه ما که میخواست داداش و زن داداششو پیدا کنه از چندتا اهالی ده سوال میکنه همه میگن که یکی از اهالی بهش میکه کجاست عمو پیداشون میکنه و بهشون میگه تا هجده سالگی دختر قصه مارو نگه داره تا دختر به اون درک برسه که عمو داستانو بهش بگه و تا اون موقع دختر قصه ما فکر میکنه اهالی ده پدر مادرش هستن. دوستان اسم آدمای داستان و خودتون انتخاب کنید. نفرات داستان دختر : پدر : مادر: عمو: پسر عمو : دوست دختر :
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.