مینویسم که بخوانی

مینویسم که بِخوانی،
مینویسم که به گوشَت بِرسانند،
که ببینی تویِ هوایِ بدونِ جاذبه یِ بی #تو
چِقدر مُعَلق ماندم؛
مُعَلقی که برایِ پَروازَش،
بالی از جنسِ تو را میخواهَد هر ثانیه،
مُعَلقم عَجیب...
مثلِ پیرِمردی که فراموش کرده مَسیرِِ خانه اش را...
مثلِ پیرِزنی که از یاد بُرده صورتِ فَرزَندَش را...
مثلِ بی قراریِ یک ماهیِ جُدا شده از دَریا،تویِ لَحظه یِ جان دادنَش؛
حَبس میکنم اما جِسمِ نداشته ات را تویِ آغوشَم؛
نَفَس میکشم اما عَطرِ نداشته ات را تویِ اُتاقَم؛
مینویسم اینجا که به گوشَت بِرسانند،
نَبودَنت چِقدر بِلاتَکلیف کرده جانَم را.....♡!


#آناهیتا
#نوشته_عاشقانه
دیدگاه ها (۱)

#تو اصلاً هَمونی هَستی که شَهریار میگه:"بدونِ وجودَش شَهر ار...

تا گَلو گريه كند،بُغض فَراهَم شده استچِشم ها بَس كه مُطهّر ش...

- بِهتري؟+ آره خُب.. فَقَط نَبودنش يِكم طولاني شده و تَنفُس ...

پُرسیدی خوبی؟ جَواب دادم که خوبم...گُفتم خوبم چون نمی‌خواستم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط