خطایت هر چه بود آدم

خطایت هر چه بود آدم...
به جرم سیب دزدیدن
تورا از خویش پر دادند...!!!
ولی...
آدم! نکن باور...!
تورا با چیدن یک سیب پر دادند؟!!!
خطایت...
"عشق حوا" بود...

گمانم عاشقش بودی!!!
به چشمت عشق را دیدی...
برای خاطر حوا تو آن شب سیب میچیدی؟!!!

چه رازی پشت این سیب است؟!
که مارا در به در کردی،
از آن ماوای روحانی،به این دنیای ظلمانی...!

من ازابهام میترسم...
من از تکرار این فرجام میترسم...

چنان گنگ است این قصه ؛
چنان تاریک وپنهان است
که از ترس سقوطی تلخ...
من از بوییدن یک سیب بد هنگام میترسم...
دیدگاه ها (۴)

دوستت داشتمدیوانگی پیشه ام شدنبودی ندیدینخواستی باشی وببینی ...

خبر ز خویش ندارمجزاین که روزی چندنگاه شوق تو بودمکنون خیال ت...

چیزی ویرانگرتر از این نیستکه دریابیم فریب همان کسانی را خورد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط