بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم

بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق دیوانه که بودم
دیدگاه ها (۲۹)

ببین لاله هایی که در باغ ماستخموشند و فریادشان تا خداستبیا ب...

:)

من اصرار دارم بگویم که همه‌ی پادشاهان اصولاً و ذاتاً معمولی‌...

😂 💔

درگیر تو بودم که نمازم به قضا رفتدر من غزلی درد کشید و سرِ ز...

یاد دارمان خاطره خوشدر حال گذر از کوچهتو به من خندیدیمن درآن...

رمان { برادر ناتنی } پارت ۴

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط