از زندگی آموختم تنها باشم و

از زندگی آموختم تنها باشم و
از عقاید دست بکشم که دنیا پر است از زنان فاشحه و مردان بی بندبار
چرا که مهربانیت را پای وظیفه میگذارند نه وجدانت
با آدم ها آشنا شو رکن اول دروغ است
پایه و اساس تمام وعده ها و حرف ها در جاده ای یکطرفه
توبه ای در کار نیست پس نبخش
بد باش اگر خود را دوست داری اگر جز این باشی هلاک روزگاری
در همان جاده یکطرفه تو را حیوان فرض میکنند و برتو میتازند
در راه زندگی افراد گوناگون را میبینی با چهره های متفاوت اما درونشان یکسان پس خوب و بد نکن همه مانند هم هستند
تنها میتوانی بین بد و بدتر انتخاب کنی
حال انتخاب کن تنها باشی و ایستاده
یا بر تو سوار شوند و بتازند برای طی کردن مسیر
متاسفم جاده بی انتهاست و پایانی ندارد
هر چه بروی خسته تر از قبل خواهی شد
در این جاده نمیتوانی مونسی خوب پیدا کنی چرا که هم چون اهن ربا تنها قطب مخالف به سوی تو جذب میشوند
این انتهای سخن است
اگر چیزی را دوست داری و آن از تو دور میشود و یا نمیتوانی آن را پیدا کنی پس قطبت را عوض کن
اگر ببخشی به بلای بیشتری دچار خواهی شد و دروغ بیشتری خواهی شنید
چیز های با ارزش آسان به دست نمی آیند
شمشیرت را قلاف نکن
نگذار از تو سو استفاده کنند از دشمنانت جنازه ساز و از آن بالا برو
تو ضعیف نیستی
دلخوش به قول و قرار ها نباش همه پوچ و خالی هستند
نبخش
بخشش به حیله گران جسارت بیشتر میدهد به تو بیشتر تعارض کنند
پس بجای اینکه در این جاده به پشت سر نگاه کنی بایست
بالارو
و از بالا به پایین نگاه کن
چرا که نگاه به پشت سر تمام حصرت است و درد
و پشیمانی از عمر که بر باد رفته