دیوانه شدم عشق تو آخر به سرم زد

دیوانه شدم عشق تو آخر به سرم زد
هر چه به سرم آمده را عشق رقم زد 

تن خانه نشین ، روح من اما سر کوچه
بر پنجره ای خیره شد و مست قدم زد 

شاعر شدم آن شاعر دیوانه که بی تو
هرشب جگرش سوخت و تا صبح قلم زد

بی خوابی شب ها همه تقصیر دلم بود
در قهوه ی خود چشم تو را ریخت و هم زد

آنروز که گفتم به خدا نیستم عاشق
خوردم قسم کذب و خدا بر کمرم زد

در پای تو افتاده ام ای دوست نظرکن
مجنون شده ام عشق تو آخر به سرم
دیدگاه ها (۰)

💙بسم الله الرحمن الرحیم💙هر که روزش با سلامی برحسین(ع) آغاز ش...

وقتی تصمیم به ازدواج میگیرید ، اولین سوالی که باید از خودتون...

جمله تاریخی ابن زیاد در سریال مختارنامه: «در جنگ شهری نیمی ا...

دلار ظاهرا رسیده به 33300 از فردا دلال‌های چهارراه استانبول...

مریم یوسفی نصیری نژاد

𝐌𝐲 𝐝𝐚𝐝𝐝𝐲 🍷پارت : ۷ویو ا.ترفتیم سمت کیسه بوکسا دستکشای بوکسو ...

"MY FAVORITE ENEMY"GHAPTER:1PART:۶۶"ویو جنا".ولی پتو رو بالا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط