🌸 کلام شهداء 🌸
🌸 #کلام_شهداء 🌸
🔸 به خدا قسم اگر می دانستم با هر بار که خونم ریخته می شود، بی حجابی آغوشِ حجاب را در برمی گیرد؛ حاضر بودم هزاران بار کشته شوم..
🔹 شهید یعقوب ابراهیم نژاد🔹
🍁 خاطره🍁
زمانی که عراق جزیره مجنون را بمباران شیمیایی کرد، تعداد زیادی از نیروهای اسلام به شدّت مجروح شدند و بی هوش روی زمین افتادند. عبد الکریم رئیسی حالش خیلی وخیم بود. در عین حال بالا سر یکی از مجروحان که بسیجی 14 سالهای بود، نشسته بود. گفتم: «عبد الکریم! زود باش، باید به عقب برگردید، چرا نشسته ای؟!»
گفت: «آقا سید! نمی توانم این بچه را همینطور اینجا تنها بگذارم. هرطور شده باید او را از اینجا ببرم.»
به هر زحمتی بود، آن نوجوان را عقب فرستادیم. وقتی سراغ عبد الکریم رفتیم، بی هوش روی زمین افتاده بود. بدنش بر اثر عامل شیمیایی سیاه شده بود. او را به بیمارستان انتقال دادیم؛ اما بعد از مدتی کوتاه به شهادت رسید..
🔸 شهید عبد الکریم رئیسی🔸
✨ منبع : راوی: سید مرتضی هاشمی، ر. ک: در امتداد دیروز، ص 48✨
🌹 🍂 🍂
#شهید
🔸 به خدا قسم اگر می دانستم با هر بار که خونم ریخته می شود، بی حجابی آغوشِ حجاب را در برمی گیرد؛ حاضر بودم هزاران بار کشته شوم..
🔹 شهید یعقوب ابراهیم نژاد🔹
🍁 خاطره🍁
زمانی که عراق جزیره مجنون را بمباران شیمیایی کرد، تعداد زیادی از نیروهای اسلام به شدّت مجروح شدند و بی هوش روی زمین افتادند. عبد الکریم رئیسی حالش خیلی وخیم بود. در عین حال بالا سر یکی از مجروحان که بسیجی 14 سالهای بود، نشسته بود. گفتم: «عبد الکریم! زود باش، باید به عقب برگردید، چرا نشسته ای؟!»
گفت: «آقا سید! نمی توانم این بچه را همینطور اینجا تنها بگذارم. هرطور شده باید او را از اینجا ببرم.»
به هر زحمتی بود، آن نوجوان را عقب فرستادیم. وقتی سراغ عبد الکریم رفتیم، بی هوش روی زمین افتاده بود. بدنش بر اثر عامل شیمیایی سیاه شده بود. او را به بیمارستان انتقال دادیم؛ اما بعد از مدتی کوتاه به شهادت رسید..
🔸 شهید عبد الکریم رئیسی🔸
✨ منبع : راوی: سید مرتضی هاشمی، ر. ک: در امتداد دیروز، ص 48✨
🌹 🍂 🍂
#شهید
۳۲۳
۱۶ شهریور ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.