هر که در زنجیر آن مشکین سلاسل ماند ماند
هَـر که در زنجیر آن مشکین سلاسل ماند، مانـــد
عقدهای کز پیچ و تاب زلف در دل ماند، مانــــد
پاکشیدن مشکل است از خاک دامنگیر عشقــــ
هر که را چون سرو اینجا پای در گل ماند، مانـــــــد
ناقص است آن کس که از فیض جنون کامل نشـــــــد
در چنین فصل بهاری هر که عاقل ماند، مانــــــــد
میبرد عشق از زمین بر آســـــمان ارواحـــــ را
زین دلیل آسمانی هر که غافِــــل ماند، مانـــــــد
تشنهٔ آغوش دریا را تنآسانی بلاســــت
چون صدف هر کس که در دامان ساحل ماند، مانـــــــد
نیست ممکن، نقش پا را از زمینـــــــــ برخاستـن
هر گرانجانی که در دنبال محمل ماند، مانــــد
سیل هیهات است تا دریا کند جایی مقامــــ
یک قدم هر کس که از همراهی دل ماند، مانــــــد
برنمیگردد به گلشن شبنم از آغوش مِـــــــهر
هر که صائب محو آن شیرین شمایل ماند، مانــــــد
# صائب تَبریزی🎈
عقدهای کز پیچ و تاب زلف در دل ماند، مانــــد
پاکشیدن مشکل است از خاک دامنگیر عشقــــ
هر که را چون سرو اینجا پای در گل ماند، مانـــــــد
ناقص است آن کس که از فیض جنون کامل نشـــــــد
در چنین فصل بهاری هر که عاقل ماند، مانــــــــد
میبرد عشق از زمین بر آســـــمان ارواحـــــ را
زین دلیل آسمانی هر که غافِــــل ماند، مانـــــــد
تشنهٔ آغوش دریا را تنآسانی بلاســــت
چون صدف هر کس که در دامان ساحل ماند، مانـــــــد
نیست ممکن، نقش پا را از زمینـــــــــ برخاستـن
هر گرانجانی که در دنبال محمل ماند، مانــــد
سیل هیهات است تا دریا کند جایی مقامــــ
یک قدم هر کس که از همراهی دل ماند، مانــــــد
برنمیگردد به گلشن شبنم از آغوش مِـــــــهر
هر که صائب محو آن شیرین شمایل ماند، مانــــــد
# صائب تَبریزی🎈
- ۳۳۳
- ۱۹ خرداد ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط