روزگاری هم اگر

روزگاری هم اگر.......
دیوانه ات بودم..........گذشت ......
دیدگاه ها (۱)

راحت برو....... بی من...... اینجا کسی حواسش به من نیست.........

باور دارم......... که گاهی سکوت........ دردش از تو دهنی زدن ...

خسته...... از خستگیای این دل وا مونده....... خسته....... از ...

اهای خدایا .........من دیگه نمیخوام باشم....... راحتم کن.. ...

امروز دقیقا 20 ساله که سایه پر مهر مادرمو ندارم..عجیب روزگار...

کنار رود نشستم می کنم فریاد ات مرا دیوانه کرده فکر طلب کار ا...

یاده آن اعیام بخیردر این کوچه آشنایی داشتمدر امید دیدنش مشت ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط