آگاه باش که عشق

آگاه باش که عشق
همین لحظه های شاعرانه اش می چسبد
ساده و روستایی
و بی هدف
روی چمن ها چهارزانو بزنی
و یار رو به روشن ترین نقطه ی قلبت باشد
آن وقت باران سرش را بگذارد سر شانه هایت
و رگبارش ترانه شود زیر گوش دشت
چه باشد و چه نباشد
اینچنین عاشقش باشی
آگاه باش که آه و ناله و اندوه
عشق را خراب می کند...
دیدگاه ها (۲)

آرام بگیــر دلـــم ... !میـــدانـم دلتنـگـش هستــی... میـــد...

هیچوقت حسرت زندگے آدمایےکه از درونشون خبر ندارے رو نخورهر قل...

فال من را بگیرو جانم رامن از این حال بی کسی سیرمدست فردای قص...

حسرت بزرگی است زمانی که بفهمی به اندازه‌ی سنی که گذرانده‌ایز...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط