سه تا تهرانی تو کافی شاپ نشسته بودند میخواستند تو لاف زدن
سه تا تهرانی تو کافی شاپ نشسته بودند میخواستند تو لاف زدن رویه آبادانیه رو کم کنند:
اولی میگه: من یک موقعیت عالی دارم، می خوام بانک ملی رو بخرم !
دومی میگه: من خیلی ثروتمندم و می خوام شرکت بنز رو بخرم !
سومی میگه: من یه شاهزاده ثروتمندم و می خوام شرکت مایکروسافت و اپل رو بخرم !
منتظر شدند ببینن آبادانیه چی میگه
.
.
آبادانیه که داشت عینک ریبن خودشو با دستمال تمیز میکرد، عینکو زد به چشمش، یه کم قهوه خورد و همینجوری که سیگارشو روشن میکرد آروم گفت:
کاکا... مو هیچ کدومو نمیفروشم!
اولی میگه: من یک موقعیت عالی دارم، می خوام بانک ملی رو بخرم !
دومی میگه: من خیلی ثروتمندم و می خوام شرکت بنز رو بخرم !
سومی میگه: من یه شاهزاده ثروتمندم و می خوام شرکت مایکروسافت و اپل رو بخرم !
منتظر شدند ببینن آبادانیه چی میگه
.
.
آبادانیه که داشت عینک ریبن خودشو با دستمال تمیز میکرد، عینکو زد به چشمش، یه کم قهوه خورد و همینجوری که سیگارشو روشن میکرد آروم گفت:
کاکا... مو هیچ کدومو نمیفروشم!
۳.۷k
۱۱ خرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.