قرار بود پارچه کت و شلواری اهدایی به مدرسه میان شاگردان

قرار بود پارچه کت و شلواری اهدایی به مدرسه، میان شاگردان قرعه کشی شود.
معلم گفت تا هر کس نامش را روی کاغذ بنویسد تا قرعه کشی کنند.
وقتی نام حسن درآمد، خود آقا معلم هم خوشحال شد.
چرا که حسن به تازگی یتیم شده و وضع مالی اش اصلا خوب نبود.
وقتی معلم به کاغذ اسامی بچه ها نگاه کرد؛
روی همه آنها نوشته شده بود: حسن…
"مهربانیهای صادقانه ، کودکی هایمان را از یاد نبریم

┅┄ ❥❤ ❥ ┄┅┄
دیدگاه ها (۲)

خواهشش کردم بمان اما لجاجت کرد و رفتعاشقش بودم ولی یک شب خیا...

بیمِ آن دارم ...که زیاد با تو سخن بگویم...مبادا خسته شوی...و...

عـــزیز دلمبا نگاهت مرا بدوزبه هرجا که دلت می‌خواهد ..بدوز ب...

درد هایت را دورت نچین تا مثل دیوار سد راهت شوند زیر پایت بگذ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط