یک نفر نی می زند در معبد تنهایی ام

یک نفر نی می زند در معبد تنهایی ام
یک نفر گم می شود در خنده ی شیدایی ام

روی موهایم هزاران یاس آبی رسته است
بعد ازین من هستم وافسانه ی رسوایی ام

چشمهای خیس شب در هی هی چوپان دل
می زند آهنگ اندوه من وتنهایی ام

این شب آخر که یلدا را سیه رو کرده است
خواب را پس می زند در نغمه ی لالایی ام

کاش فردا معنی امروز کشتن را نداشت
اهل امروزم ولی دیوانه ی فردایی ام

یک نفر نی می زند در غربت فردای من
آه از این نغمه واین رقص بی پروایی ام

باز از امروز تا فردا جنونی دیگر است
نغمه های گرم چوپان می کند لیلایی ام....
دیدگاه ها (۲۶)

ای آورنده صبح! در جذبه نورت ته نشین شده امهوایی چنین روشن، ب...

اعتمادم را گرفتی، باورم را پس بده شمع سوزانت شدم ،خاکسترم را...

دلم غمگین تر از هر شب، دو چشمم باز بی خواب است..ببار ای آسما...

مدتی هست ندادی شرحی از حالت !گُلمحال ِما خوب است از خوبیِ اح...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط