عــملیات کربــلای ۴ بود، آتش دشمن سنگین بود، زیر یک پــل
عــملیات کربــلای ۴ بود، آتش دشمن سنگین بود، زیر یک پــل جمع شده بودیم، جای پنـــج نفر بود اما ده نفر به زحمت خود را جا داده بودیم و پاها از زیر پل بیرون زده بود، دیدم رضا چراغ قوهاش را بــیرون آورد و نورش را انداخت روی کتاب کوچک دعایش و شروع کرد به خواندن زیارت عاشورا، گفتم رضا تو این شــرایط چه وقت زیارت خوندنه خندید و گفــت مــن از اول انقلاب تا حالا یه روز هم زیارت عاشورام ترک نشده، حــتی زمانی که در سینــما کار می کــردم.
🌷#شهید_عبدالرضا_مصلینژاد🌷
#خاکیان_خدایی
🌷#شهید_عبدالرضا_مصلینژاد🌷
#خاکیان_خدایی
۳.۷k
۲۳ مهر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.