اولین روزی که با هم آشنا شدیم کم حرف میزدیم
اولین روزی که با هم آشنا شدیم کم حرف میزدیم
چند وقت که گذشت دیگه نمیدونستیم از کجا سوال کنیم شبی دو ساعت از درو دیوارم که شده صحبت میکردیمو بیستو چهار ساعت سرمون تو گوشی بود مسیج میدادیم...
نمیدونم چی شد که همه چی تموم شد
رابطه قطع شد حرف زدنا سوالا همه چی تموم شد
بعد یه مدت که باز شروع شد همه حرفاش شد شعار ... دلش واسم تنگ شد هنوزم دوسم داشت ولی خبری ازون حرفا زنگا مسیجا نبود...
همش شد به مشت استیکر مسخره که یه آدم لال هم انقدر از استیکر استفاده نمیکرد....
همین شد که فهمیدم از دل برود هر آن که از دیده برفت...
بوسیدمش گذاشتمش کنار با شعار دادناش خوش باشه
چند وقت که گذشت دیگه نمیدونستیم از کجا سوال کنیم شبی دو ساعت از درو دیوارم که شده صحبت میکردیمو بیستو چهار ساعت سرمون تو گوشی بود مسیج میدادیم...
نمیدونم چی شد که همه چی تموم شد
رابطه قطع شد حرف زدنا سوالا همه چی تموم شد
بعد یه مدت که باز شروع شد همه حرفاش شد شعار ... دلش واسم تنگ شد هنوزم دوسم داشت ولی خبری ازون حرفا زنگا مسیجا نبود...
همش شد به مشت استیکر مسخره که یه آدم لال هم انقدر از استیکر استفاده نمیکرد....
همین شد که فهمیدم از دل برود هر آن که از دیده برفت...
بوسیدمش گذاشتمش کنار با شعار دادناش خوش باشه
- ۷۸۶
- ۲۲ مرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط