خب سناریو داریمممممممممممم تازگی ها گشادی رو کنار گذاشتم
خب سناریو داریمممممممممممم تازگی ها گشادی رو کنار گذاشتم ببینید چه بچه ی خوبی هستم😊😁
__________________________________________
موضوع مشترک کاراکتر ها:
خب این دوستان عزیز تو آشپزخونه دارن آب میخورن و گوشیشونم رو مبل پیش شماست که یهو یه پیام میاد ووووووو...........خب بلاخره آدم کنجکاو میشه که بینه دیگه هی هی بریم ادامه
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
ران
ا/ت دید که گوشی ران پیام اومد میخواست بگه که دید نوشته عزیزم چطوری دلم برات خیلی تنگ شده بیا دیگه ددی مگه قرار نبود ساعت ۶ اینجا باشی کجا موندی
ا/ت با دیدن این پیام گریش گرفت دیگه حتی ادامش رو هم نخوند
ا/ت : ران پدرس*گ ( با عرض پوزش ).......هق.......هق
* ران بدو بدو اومد پیش ا/ت *
ران : بیبی چی شده جواب بده......ا/ت
ا/ت : خیلی خر*ی.......خیانت کار....هق من چی برات کم گذاشتم ها....بگو....ها
ران : آرو باش....من بهت خیانت نمیکنم من خیل..
ا/ت : بس کن....هق حرف نزن این پیام چیه هاا
*ا/ت گوشی رو پرت کرد سمت ران*
ا/ت : منم میگم این چقدر...هق...بهش کار میدن هی میره گنگ....نکنه...هق هق
*ا/ت محکم با دستش میزنه به سرش *
ران : ا/ت نکن...هق...ا/ت....بیبی نکن
ا/ت : ت...تو داری گریه میکنی
ران : نزن به سرت تورو خدا...هق
ا/ت : باشه...باشه....نکن الان حالت بد میشه ببین نمیزنم به سرم فقط آروم باش
ران : ا/ت ببین...هق من بهت خیانت نمیکنم بیا ببین پیام از کیه
* ران میره پیش ا/ت میشینه گوشی رو رمزش رو باز میکنه میده به ا/ت *
ران : بیا خودت ببین
* ا/ت گوشی میگیره و میبینه پیام از سانزوعه و در ادامه نوشته فکر کن این پیام رو ا/ت بهت فرستاده چی کار میکنی *
ا/ت : هق...هققققق هق
ران : بیب.....چیشد به خدا سانزو فرستاده خودت خوندی دیگه من بهت خیانت نمیکنم حتی اگه بمیرم
ا/ت : ران....هق...ببخشید خیلی خجالت میکشم خیلی..هق
* ران ا/ت رو بغل میکنه و سرش رو میبوسه *
ران : هیس آروم باش خوشحالم که بهم باور کردی ولی............... یه شرطی برای بخشیدنت دارم
ا/ت با چشمای اکلیلی : هر کاری بخوای میکنم
ران با نیشخند: هر کاری
ا/ت : خب آ....آره...ه....هرکاری
* ران دست ا/ت رو میگیره میبره اتاق درو قفل میکنه ا/ت رو میندازه رو تخت و روش خیمه میزنه ( دوست عزیز اول سنت رو نگاه کن بعد بخون دوست نداری نخون گذارش کنی ناراحت میشم رباط ویس هم فعاله گذارش کنی همه ی پست هات گذارش میشه اگه هم پست نداری پیجت مسدود میشه ) *
ا/ت : ران نکن ران نه امروز نه
* ران باسنت رو میگیره و محکم فشار میده *
ران با لحن سوالی : ران ؟...........الان نباید بهم بگی ران
ا/ت : آه......نکن.....آه....ب...باشه...آهههه......ددی
ران : همینه
&به جان خودم خجالت میکشم ادامش رو بنویسم خودت تصور اهم اهم کردن دیگه نوشتن نداره که عه &
__________________________________________
خب کاراکتر بعدی کی باشه ؟
__________________________________________
موضوع مشترک کاراکتر ها:
خب این دوستان عزیز تو آشپزخونه دارن آب میخورن و گوشیشونم رو مبل پیش شماست که یهو یه پیام میاد ووووووو...........خب بلاخره آدم کنجکاو میشه که بینه دیگه هی هی بریم ادامه
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
ران
ا/ت دید که گوشی ران پیام اومد میخواست بگه که دید نوشته عزیزم چطوری دلم برات خیلی تنگ شده بیا دیگه ددی مگه قرار نبود ساعت ۶ اینجا باشی کجا موندی
ا/ت با دیدن این پیام گریش گرفت دیگه حتی ادامش رو هم نخوند
ا/ت : ران پدرس*گ ( با عرض پوزش ).......هق.......هق
* ران بدو بدو اومد پیش ا/ت *
ران : بیبی چی شده جواب بده......ا/ت
ا/ت : خیلی خر*ی.......خیانت کار....هق من چی برات کم گذاشتم ها....بگو....ها
ران : آرو باش....من بهت خیانت نمیکنم من خیل..
ا/ت : بس کن....هق حرف نزن این پیام چیه هاا
*ا/ت گوشی رو پرت کرد سمت ران*
ا/ت : منم میگم این چقدر...هق...بهش کار میدن هی میره گنگ....نکنه...هق هق
*ا/ت محکم با دستش میزنه به سرش *
ران : ا/ت نکن...هق...ا/ت....بیبی نکن
ا/ت : ت...تو داری گریه میکنی
ران : نزن به سرت تورو خدا...هق
ا/ت : باشه...باشه....نکن الان حالت بد میشه ببین نمیزنم به سرم فقط آروم باش
ران : ا/ت ببین...هق من بهت خیانت نمیکنم بیا ببین پیام از کیه
* ران میره پیش ا/ت میشینه گوشی رو رمزش رو باز میکنه میده به ا/ت *
ران : بیا خودت ببین
* ا/ت گوشی میگیره و میبینه پیام از سانزوعه و در ادامه نوشته فکر کن این پیام رو ا/ت بهت فرستاده چی کار میکنی *
ا/ت : هق...هققققق هق
ران : بیب.....چیشد به خدا سانزو فرستاده خودت خوندی دیگه من بهت خیانت نمیکنم حتی اگه بمیرم
ا/ت : ران....هق...ببخشید خیلی خجالت میکشم خیلی..هق
* ران ا/ت رو بغل میکنه و سرش رو میبوسه *
ران : هیس آروم باش خوشحالم که بهم باور کردی ولی............... یه شرطی برای بخشیدنت دارم
ا/ت با چشمای اکلیلی : هر کاری بخوای میکنم
ران با نیشخند: هر کاری
ا/ت : خب آ....آره...ه....هرکاری
* ران دست ا/ت رو میگیره میبره اتاق درو قفل میکنه ا/ت رو میندازه رو تخت و روش خیمه میزنه ( دوست عزیز اول سنت رو نگاه کن بعد بخون دوست نداری نخون گذارش کنی ناراحت میشم رباط ویس هم فعاله گذارش کنی همه ی پست هات گذارش میشه اگه هم پست نداری پیجت مسدود میشه ) *
ا/ت : ران نکن ران نه امروز نه
* ران باسنت رو میگیره و محکم فشار میده *
ران با لحن سوالی : ران ؟...........الان نباید بهم بگی ران
ا/ت : آه......نکن.....آه....ب...باشه...آهههه......ددی
ران : همینه
&به جان خودم خجالت میکشم ادامش رو بنویسم خودت تصور اهم اهم کردن دیگه نوشتن نداره که عه &
__________________________________________
خب کاراکتر بعدی کی باشه ؟
۲۶.۸k
۲۸ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.