ماتیکهای شیطانی:
ماتیکهای شیطانی:
_بیمارستان از مجروحین پر شده بود…
حال یکی خیلی بد بود…
رگ هایش پاره پاره شده بود و خونریزی شدیدی داشت…
.
_وقتی دکتر مجروح را دید به من گفت بیاورمش اتاق عمل!!!دکتر اشاره کرد #چادرم را در بیاورم تا راحت تر بتوانم مجروح را جابه جا کنم!!
.
_مجروح که چند دقیقه ای بود که به هوش امده بود...
گوشه چادرم را گرفت و بریده بریده و گفت:
من دارم میروم تا تو چادرت را در نیاوری…
ما برای این چادر میرویم!!
چادرم در مشتش بود که #شهید شد…
_از ان زمان به بعد در بدترین و سخت شرایط هم چادرم را کنار نگذاشتم....
(راویی خانم موسوی یکی از پرستاران #دفاع_مقدس )
#ماتیکهای_شیطانی
https://telegram.me/joinchat/Bnca8zwIBrLt9dC81yOp_w
_بیمارستان از مجروحین پر شده بود…
حال یکی خیلی بد بود…
رگ هایش پاره پاره شده بود و خونریزی شدیدی داشت…
.
_وقتی دکتر مجروح را دید به من گفت بیاورمش اتاق عمل!!!دکتر اشاره کرد #چادرم را در بیاورم تا راحت تر بتوانم مجروح را جابه جا کنم!!
.
_مجروح که چند دقیقه ای بود که به هوش امده بود...
گوشه چادرم را گرفت و بریده بریده و گفت:
من دارم میروم تا تو چادرت را در نیاوری…
ما برای این چادر میرویم!!
چادرم در مشتش بود که #شهید شد…
_از ان زمان به بعد در بدترین و سخت شرایط هم چادرم را کنار نگذاشتم....
(راویی خانم موسوی یکی از پرستاران #دفاع_مقدس )
#ماتیکهای_شیطانی
https://telegram.me/joinchat/Bnca8zwIBrLt9dC81yOp_w
۲.۴k
۲۶ آذر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.