زندگی هنوز قشنگی هاش رو داره
نوشته بود: نزدیک بلوار کشاورز دیدمشون. تمام مدت اون پتو رو گرفته بود رو گوش همسرش تا گوشهاش یخ نزنه و سردش نشه. میتونست به خاطر اون موتور، سرما یا شاید هزارتا مشکل دیگه تو زندگیشون غُر بزنه ولی خانم تصمیمش اینه که «حامی» باشه! آقای موتوری من بهت حسودی کردم. زندگی رو شما بُردی😍
۱.۰k
۱۱ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.