پادشاهی درویشی رابه زندان انداخت،نیمه شب خواب دیدکه بیگنا
پادشاهی درویشی رابه زندان انداخت،نیمه شب خواب دیدکه بیگناه است، پس اوراآزاد کرد،
،پادشاه گفت حاجتی بخواه .درویش گفت :وقتی خدایی دارم که نیمه شب تو را بیدار میکندتامرا ازبند رها کنی،، نامردیست که ازدیگری حاجت بخواهم،،،
.
اون بالایی پشت پناه همون...
،پادشاه گفت حاجتی بخواه .درویش گفت :وقتی خدایی دارم که نیمه شب تو را بیدار میکندتامرا ازبند رها کنی،، نامردیست که ازدیگری حاجت بخواهم،،،
.
اون بالایی پشت پناه همون...
۱.۰k
۱۰ اسفند ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۱۰۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.