💌 یه داستان قشنگ
💌 #یه_داستان_قشنگ
درد چشم
امانش را بریده بود که
خدمت امام رضا (ع) رفت و
ماجرا را گفت
🔆 امام (ع)
کاغذی برداشتند و
چیزی در آن نوشتند و
فرمودند: نزد فرزندم برو...
به همراه خادم،
نزد #امام_جواد (ع) رفتند
که آن موقع، کودکی
خردسال بودند 💜
امام جواد (ع)
🕊 نامه را که خواندند،
سر خود را به طرف آسمان
بلند کردند و دعایی کردند
درد از چشمش پرید؛
انگار که دردی نبوده است . . . 🌸🍃
📗 یک قمقمه دریا. تولیدات فرهنگی حرم
درد چشم
امانش را بریده بود که
خدمت امام رضا (ع) رفت و
ماجرا را گفت
🔆 امام (ع)
کاغذی برداشتند و
چیزی در آن نوشتند و
فرمودند: نزد فرزندم برو...
به همراه خادم،
نزد #امام_جواد (ع) رفتند
که آن موقع، کودکی
خردسال بودند 💜
امام جواد (ع)
🕊 نامه را که خواندند،
سر خود را به طرف آسمان
بلند کردند و دعایی کردند
درد از چشمش پرید؛
انگار که دردی نبوده است . . . 🌸🍃
📗 یک قمقمه دریا. تولیدات فرهنگی حرم
۳.۵k
۲۰ فروردین ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.