داستانک؛ سرشار از عشق
✍️سرشار از عشق
🍀پدر وارد خانه شد. مادر به استقبالش رفت. پدر، مادر را در آغوش کشید. گونه هایش را بوسید. مادر خسته نباشید گفت.
🌸بچه ها یکی یکی آمدند و با اشتیاق، پدر را در آغوش کشیدند.
دست او را بوسیدند. مادر گفت:«خوش آمدی جانا به خانه»
پدر نگاه پر مهری به مادر انداخت و گفت:«جان همه تویی»
🌺 بچه ها سرشار از عشق و خوشحالی، به آن دو نگاه کردند و آماده شدند تا از سر و کول پدر بالا بروند.
مادر به آشپزخانه رفت تا چای و میوه برای مهمان تازه از راه رسیده اش بیاورد.
#زندگی_بهتر
#همسرداری
#داستانک
#بهقلمترنم
🆔 @tanha_rahe_narafte
🍀پدر وارد خانه شد. مادر به استقبالش رفت. پدر، مادر را در آغوش کشید. گونه هایش را بوسید. مادر خسته نباشید گفت.
🌸بچه ها یکی یکی آمدند و با اشتیاق، پدر را در آغوش کشیدند.
دست او را بوسیدند. مادر گفت:«خوش آمدی جانا به خانه»
پدر نگاه پر مهری به مادر انداخت و گفت:«جان همه تویی»
🌺 بچه ها سرشار از عشق و خوشحالی، به آن دو نگاه کردند و آماده شدند تا از سر و کول پدر بالا بروند.
مادر به آشپزخانه رفت تا چای و میوه برای مهمان تازه از راه رسیده اش بیاورد.
#زندگی_بهتر
#همسرداری
#داستانک
#بهقلمترنم
🆔 @tanha_rahe_narafte
۲.۰k
۳۰ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.