در خیالات خودم در زیر بارانی که نیست !
در خیالات خودم در زیر بارانی که نیست !
می رسم با تو به خانه، از خیابانی که نیست
می نشینی روبرویم، خستگی در می کنی
چای می ریزم برایت، توی فنجانی که نیست
باز می خندی و می پرسی که حالت بهتر است؟
باز می خندم که: خیلی! ... گرچه می دانی که نیست …
شعر می خوانم برایت، واژه ها گل می کنند
یاس و مریم می گذارم، توی گلدانی که نیست …
چشم می دوزم به چشمت، می شود آیا کمی
دستهایم را بگیری، بین دستانی که نیست …؟
وقت رفتن می شود، با بغض می گویم نرو …
پشت پایت اشک می ریزم، در ایوانی که نیست …
می روی و خانه لبریز از نبودت می شود
باز تنها می شوم، با یاد مهمانی که نیست …
رفته ای و بعد تو این کار هر روز من است
باور این که نباشی، کار آسانی که نیست !
#غزل_فارسی از #بیتا_امیری #گنجینه_علوی_ساوجی
@srazsaveh
می رسم با تو به خانه، از خیابانی که نیست
می نشینی روبرویم، خستگی در می کنی
چای می ریزم برایت، توی فنجانی که نیست
باز می خندی و می پرسی که حالت بهتر است؟
باز می خندم که: خیلی! ... گرچه می دانی که نیست …
شعر می خوانم برایت، واژه ها گل می کنند
یاس و مریم می گذارم، توی گلدانی که نیست …
چشم می دوزم به چشمت، می شود آیا کمی
دستهایم را بگیری، بین دستانی که نیست …؟
وقت رفتن می شود، با بغض می گویم نرو …
پشت پایت اشک می ریزم، در ایوانی که نیست …
می روی و خانه لبریز از نبودت می شود
باز تنها می شوم، با یاد مهمانی که نیست …
رفته ای و بعد تو این کار هر روز من است
باور این که نباشی، کار آسانی که نیست !
#غزل_فارسی از #بیتا_امیری #گنجینه_علوی_ساوجی
@srazsaveh
۲.۲k
۱۱ مرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.