یه وقتهایی دلت میخواد یه پرانتز باز

یـه وقـتهـایـی دلـتـــ مـیـخـواد یــه پـــرانــتـز بــاز کـنـی کـسـی کــه دوسـش داری رو بـــذاری تــوش !
بــعـد پــرانـتــز رو بـبــنـدی ،کـه مـبـادا دسـت احـــدالـنـــاسـی بـهـش بـرسـه . . . !
و یــه جــایــی دلــتـــ مـی خـــواد دسـتــشو بــکـشـی . . .
نـــگـهش داری . . .
صــورتــش رو مــیـون دســتـاتــ مــحکـم بــگـیـری
بــگـی : بــبـیـن . . . !
مـن دوستـتــ ♥ دارم

A heart times you wanted to open a parenthesis in it let the one you love !
After the close parenthesis , lest the Ahdalnasy it again. . . !
And a place where you want to have her killed . . .
Keep it there . . .
Amongst his strong hands catch
Say : Look . . . !
I love you ♥
دیدگاه ها (۱)

حرف های زیادی بلد نیستم من تنها چشمان تو را دیدم و گوشه ای...

چقدر این دوست داشتن های بی دلیل خوب است درست مثل همین باران...

وقتی کسی رو دوست داری این یه چیـزه . . . وقتی کسی تو رو دوست...

شبیه خوابی تو ... در عمق چشمهای منی ... نزدیک ولی دور از دست...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط