در پی کافه دنجی هستم

در پی کافه دنجی هستم
ته یک کوچه بن بست فراموش شده
که در آن، یک نفر از جنس خودم
دست و دلبازانه
از خودش دست بشوید گهگاه...
و حواسش به فراموش شدنها باشد...
کافه ای با دو سه تا مشتری ثابت و معتاد به آه...
کافه ای دود زده با دو سه تا شمع نه چندان روشن...
و گرامافونی
که بخواند: گل گلدون،بوی موهات، ای که بی تو خودمو...
و تو یک مرتبه احساس کنی
کافه یک کشتی طوفانزده است
وسط خاطره هایی که ترا می بلعند...
#mado_naro
دیدگاه ها (۲)

بہ #پیج ما سر بزنیدو نظرتونو درمورد عکسامون بگیــــــــــد#m...

بہ پیجمون سر بزنید و فول لایکو دنبال کنیــــــــــد#mado_nar...

سکوت گورستان رامیشنوی؟دنیا ارزش دل شکستن را ندارد ... میرسد ...

گاهی ...دلت"به راه"نیست!!ولی سر به راهی.خودت را میزنی به"آن ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط