من که دلتنگ توام بامن بمان دل دل نکن

من که دلتنگ توام بامن بمان ، دل دل نکن
تا دلم خالیست ، درجای دگر منزل نکن

غرق چشمان توام ، آخربیا دستم بگیر
این تن بی طاقتم را دورازاین ساحل نکن

تا تو هستی، شعرِمن را میشود گاهی شنید
بی مروت ، این همه قول و غزل ، باطل نکن

من که جرمم عاشقی بودست حکمم انتظار
پس روا برمن تو حکم مجرم قاتل نکن

با تمام آرزوهایم سراغت آمدم
آرزوهای مرا با اشک چشمم ، گِل نکن

عاقبت من را دو چشمان تو در آتش فکند
بیش ازاین دیگر عذاب از آسمان نازل نکن.  

maryam.
دیدگاه ها (۶)

مرحمی گر بردلم باشی طبیبت میشومچون بخواهی یانخواهی دلفریبت م...

بیا جمعه‌ها را تعطیل کنیممثل همهمن شعر نمیگویمتو هم با چشم‌ه...

خدایا دستهایم را بگیر... این بار نه برای آنکه چیزی طلب کنم،ب...

جر و بحث که میکنید،مواظب ولومِ صدایتان باشید،از یک حدی که بل...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط