من و او...(-1-)
با تمام جانم فریاد زدم و گریه کردم
.
.
.
.
.
.
.
من هایجین ، لی هایجین هستم
من پدر و مادرم رو توی یازده سالگی از دست دادم
پدر و مادرم مافیا های بزرگی بودن.
به خاطر خیانت یکی از افراد پدرم چندین نفر به ما حمله میکنن و پدر و مادرم رو جلوی من میکشن
من فرار کردم ولی زخم بزرگی روی کمرم وجود داره
از اون موقع تا حالا هنوز نمیتونم حرف بزنم و مثل بچه ها هستم
ولی به زبون اشاره مسلط هستم
توی این مدت که الان بیست و چهارساله هستم
مافیا رو خودم میگردانم
جزو خفن ترین و خطرناک ها هستم
اما ...کسی که باهاش رقابت میکنم کیم هست ....کیم تهیونگ
اون عوضی حتی برای این که بتونه منو تهدید کنه زبان اشاره یاد گرفت
ولی روزی قول میدم به خاک سیاه بشونمش
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.