رمان سفیر
#سفیر
#part9
نرگس: بالا خره این جشن کوفتی هم تمام شد
زهرا : خداروشکر
نرگس : من برم غذا ببرم برای دخترم حالش خیلی بد بود
زهرا: تمام من جماجور کنم میام سمتت
نرگس : ممنون و ببخشید که تنهات میذارم
زهرا : نه این چه حرفیه برو
نرگس میخوات غذا ببره برای لیا که یهو یه نفر صداش میزنه ...
لیا: هوففف چقدر سرده پشیمون شدم والا برگردم خونه بهتره
_خانم کوچولو میای باهم واف بشیم قول میدم پشیمون نشی
لیا : اولا اون واف نیست رل دومن من بیام با توی معتاد صفر بی دندون دوست بشم درسته وضعیت مادیم روبه اف نه دیگه صفر که مجبور بشم باتو یه چروکیده و بی دندون رل بزنم پس گود بای
_عشقم خوشبختت میکنم نبین اینجوریم کلی مال و ثروت دارم
لیا: معلومه
_چی معلومه ؟
لیا: مدال ثروتتو ...ببین پیرمرد دو باره نزدیکم بشی کاری میکنم که ای کاش باهم آشنا نمیشدی حالا گمشو گمشو(باداد)
_تمام رفتم عصبی نشو
لیا: استغفرالله
چاعان: یکم بیشتر میمونیدی
توکین : قربونت بشم کانکا نمیتونم اخه به مامانم میخو ام سر بزنم
چاعان : تمام پس کاری داشتی دس نکش زنگ بزن
توکین : تمام فعلا
چاعان : فعلا
یازا: نرگس
نرگس " بله خانوم
یازا: بیا بالا کارت دارم
نرگس: چشم
لیا یواش یواش از در میات بالا بعد میبینه کسی نیست می پره
لیا : اخ .. فکر کنم دیگه کلا پاهام شیکست
لیا بلند میشه داشت خاک ها شو میتکونده که یهو
چاعان : تو کی هستی؟
لیا : این بار دیگه رفتم ( تو دلش)
قیافه لیا 😳
#part9
نرگس: بالا خره این جشن کوفتی هم تمام شد
زهرا : خداروشکر
نرگس : من برم غذا ببرم برای دخترم حالش خیلی بد بود
زهرا: تمام من جماجور کنم میام سمتت
نرگس : ممنون و ببخشید که تنهات میذارم
زهرا : نه این چه حرفیه برو
نرگس میخوات غذا ببره برای لیا که یهو یه نفر صداش میزنه ...
لیا: هوففف چقدر سرده پشیمون شدم والا برگردم خونه بهتره
_خانم کوچولو میای باهم واف بشیم قول میدم پشیمون نشی
لیا : اولا اون واف نیست رل دومن من بیام با توی معتاد صفر بی دندون دوست بشم درسته وضعیت مادیم روبه اف نه دیگه صفر که مجبور بشم باتو یه چروکیده و بی دندون رل بزنم پس گود بای
_عشقم خوشبختت میکنم نبین اینجوریم کلی مال و ثروت دارم
لیا: معلومه
_چی معلومه ؟
لیا: مدال ثروتتو ...ببین پیرمرد دو باره نزدیکم بشی کاری میکنم که ای کاش باهم آشنا نمیشدی حالا گمشو گمشو(باداد)
_تمام رفتم عصبی نشو
لیا: استغفرالله
چاعان: یکم بیشتر میمونیدی
توکین : قربونت بشم کانکا نمیتونم اخه به مامانم میخو ام سر بزنم
چاعان : تمام پس کاری داشتی دس نکش زنگ بزن
توکین : تمام فعلا
چاعان : فعلا
یازا: نرگس
نرگس " بله خانوم
یازا: بیا بالا کارت دارم
نرگس: چشم
لیا یواش یواش از در میات بالا بعد میبینه کسی نیست می پره
لیا : اخ .. فکر کنم دیگه کلا پاهام شیکست
لیا بلند میشه داشت خاک ها شو میتکونده که یهو
چاعان : تو کی هستی؟
لیا : این بار دیگه رفتم ( تو دلش)
قیافه لیا 😳
- ۱.۸k
- ۲۶ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط