و عشق

.
و عـــــشــــق
عجب حادثه ی فوق العاده ایست !
نگاهش میکنی
سرش را پایین می اندازد ...
صدایش میزنی
حتی در چشم هایت زل نمیزند ...
در فکرت آهسته او را میبوسی
در دلش همینطور هی قند آب میشود !...
به رویش هم نمی آورد
چـــــــــــقــــــدر
بـــه چــــــــــــــــه انـــــــدازه
آغوشت را میخواهد ....
آخ که من فدای آن حیای مردانه ات شوم !! #غزاله_خواجوی
دیدگاه ها (۱)

.لعنتی را دوست دارممثل یک استکان چای کمر باریک استنزدیکش که ...

.بیا منو ببر. نوازشم کن. دلم آغوش بی دغدغه می خواد.میای؟نمیا...

#عاشقانه

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط