شهید مسلم احمدی پناه
#شهید_مسلم_احمدی_پناه
از یگان صابرین
قسم به روح خمینی ، قسم به سید علی
به امر رهبر و فرموده های شخص ولی
قسم به عارف جبهه به مصطفی چمران
به گریه در دل سنگر ، تلاوت قرآن
قسم به ترکش و قطع نخاع و جانبازی
قنوت و دست جدای حسین خرازی
قسم به جوخه ی اعدام و سینه ی نواب
به عالمان شهیدِ فتاده در محراب
به انتهای افق ، سرگذشت حاج احمد
خوراک کوسه شدن در تلاطم اروند
قسم به پیکر بی سر ، قسم به حاج همت
به چادر و به حجاب زنان با عفت
به صبحگاه دوکوهه ، به درد و صبر از رنج
غروب دشت شلمچه ، به کربلای پنج
قسم به سید حسن شیرمرد حزب الله
به جنگ سی و سه روزه ، نبرد حزب الله
قسم به حنجر حجاج خونی مکه
به رمل های روان و به مقتل فکه
قسم به باکری و باقری و زین الدین
به غرش نهم دی به فتنه ی رنگین
قسم به تنگه ی مرصاد و عقده از صیاد
به غربت اسرا و شکنجه و فریاد
قسم به روح هنر از نگاه آوینی
به جنگ معتقدان ضد رنگ بی دینی
قسم به قدرت خون در برابر شمشیر
به یک پدر که نیامد پسر ، و شد او پیر
به مادر سه شهیدی که خم نکرد ابرو
به تکه تکه شدن در مصاف رو در رو
به دست خالی رزمنده ای که می جنگید
به آن جنازه که با چشم باز می خندید
قسم به خون خلیلی شهید راه حیا
به ندبه و به کمیل و زیارت عاشورا
که تا رمق به تنم هست مکتبی هستم
حسینی ام حسنی ام ، و زینبی هستم
و سر سپرده ام و از تبار عمارم
به انقلاب و شهیدان حق وفادارم
از یگان صابرین
قسم به روح خمینی ، قسم به سید علی
به امر رهبر و فرموده های شخص ولی
قسم به عارف جبهه به مصطفی چمران
به گریه در دل سنگر ، تلاوت قرآن
قسم به ترکش و قطع نخاع و جانبازی
قنوت و دست جدای حسین خرازی
قسم به جوخه ی اعدام و سینه ی نواب
به عالمان شهیدِ فتاده در محراب
به انتهای افق ، سرگذشت حاج احمد
خوراک کوسه شدن در تلاطم اروند
قسم به پیکر بی سر ، قسم به حاج همت
به چادر و به حجاب زنان با عفت
به صبحگاه دوکوهه ، به درد و صبر از رنج
غروب دشت شلمچه ، به کربلای پنج
قسم به سید حسن شیرمرد حزب الله
به جنگ سی و سه روزه ، نبرد حزب الله
قسم به حنجر حجاج خونی مکه
به رمل های روان و به مقتل فکه
قسم به باکری و باقری و زین الدین
به غرش نهم دی به فتنه ی رنگین
قسم به تنگه ی مرصاد و عقده از صیاد
به غربت اسرا و شکنجه و فریاد
قسم به روح هنر از نگاه آوینی
به جنگ معتقدان ضد رنگ بی دینی
قسم به قدرت خون در برابر شمشیر
به یک پدر که نیامد پسر ، و شد او پیر
به مادر سه شهیدی که خم نکرد ابرو
به تکه تکه شدن در مصاف رو در رو
به دست خالی رزمنده ای که می جنگید
به آن جنازه که با چشم باز می خندید
قسم به خون خلیلی شهید راه حیا
به ندبه و به کمیل و زیارت عاشورا
که تا رمق به تنم هست مکتبی هستم
حسینی ام حسنی ام ، و زینبی هستم
و سر سپرده ام و از تبار عمارم
به انقلاب و شهیدان حق وفادارم
۱.۲k
۱۶ دی ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.